بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در سومین نشست اندیشه های راهبردی با موضوع زن و خانواده
بسماللهالرّحمنالرّحيم
اللّهمّ سدّد السنتنا بالصّواب و الحكمة
خوش آمد عرض مي كنم به همهي برادران و خواهران، و تشكر مي كنم از شركت حضار محترم در اين كار دستهجمعي بسيار بااهميت. همچنين تشكر ويژهاي دارم از سخنرانان و سخنگويان؛ چه آن هائي كه مطالبي را عرضه كردند، چه آن هائي كه اعتراضاتي را بيان كردند. از رئيس و مدير برنامه، جناب آقاي دكتر واعظزاده هم صميمانه تشكر مي كنم؛ هم به خاطر ادارهي خوب اين جلسه، و هم بيشتر به خاطر تمهيد و سازماندهي اساسياي كه براي شكل و محتواي اين جلسه، ايشان به كمك يك جمعي در طول چند ماه انجام دادند.
هدف از اين جلسه و اين نشست ها، تبادل نظر عالمانه با جمعهاي نخبگاني است دربارهي مسائل اساسي كشور. اگر گفته مي شود انديشههاي راهبردي، بله، در واقع سعي بر اين است كه به يك انديشه برسيم؛ منتها ميتوان تقسيم كرد، تنويع كرد؛ انديشه در باب عدالت، انديشه در باب زن و خانواده؛ بعد فهرست طولاني اي داريم در حدود بيست و چند موضوع، كه هر كدام از اين ها عنوان انديشه رويش دارد؛ انديشه ها به اين لحاظ است؛ والّا بنا بر اين است كه اين جمع نخبگاني با زايش فكري و معنوي و كمكي كه به اسلام و نظام جمهوري اسلامي خواهند كرد، ان شاء الله در هر زمينه اي به يك نظر واحد و يك انديشهي واحد برسيم.

البته در اين جلسات، غرض اين نيست كه ما از صفر تا صدِ يك موضوع را بررسي كنيم - كه عملي هم نيست - غرض، باز شدن راه مواجههي با مسائلي است كه براي يك كشور و براي آينده مطرح است. مي خواهيم بخصوص از جهات نظري گشايشي بشود، راهي باز شود، تا نخبگان كشور، مغزهاي فعال كشور و مجربان در هر رشتهاي بتوانند سهمي بر عهده بگيرند براي انعقاد يك فكر صحيح، كه قاعدهي اجرا و عمل و برنامهريزي خواهد شد؛ قصد اين است. هم در عرصهي نظري، ما نقاط ضعفي داريم، نقاط قوّتي داريم؛ هم در عرصه هاي كاربردي، نقاط ضعفي داريم، نقاط قوّتي داريم؛ اين ها در اين جلسات شناخته مي شود. با بحثي كه صاحب نظران و مجربان هر رشتهاي با تكيهي بر معلومات و دستاوردهاي علمي خود مي كنند، ما مي توانيم نقاط قوّت خودمان را تشخيص بدهيم و نقاط ضعف خودمان را هم تشخيص بدهيم و درصدد علاج بربيائيم. بخواهيم آن نقاط رخنهپذير يا نقاط سست را ترميم كنيم، اصلاح كنيم و ضعفها را برطرف كنيم.
بايد بدانيم در حوزهي نظريهپردازي، كجا جلوئيم، كجا عقبيم. يك جاهائي واقعاً ما جلو هستيم، در يك مواردي هم واقعاً عقبيم. در همين زمينه ي مسئله ي زن، اين همه منابع و تعاليم اسلامي در دسترس ماست آيات كريمه ي قرآن؛ چه آياتي كه مستقيماً به اين مسئله ارتباط پيدا ميكند، و چه آياتي كه با كليت خود، با عموم و اطلاقِ خود شامل اين مورد مي شود، در اختيار ماست؛ اين ها را بايد تئوريزه كنيم؛ به شكل نظريهها و مجموعه هاي قابل تشعب، قابل استفاده و قابل استنتاج دربياوريم و در اختيار همه بگذاريم؛ هم در اختيار خودمان براي برنامه ريزي، هم در اختيار مخالفين، هم در اختيار استفساركنندگان؛ كه اشاره كردند و درست است. امروز در دنيا استفسار كنندگان و سؤال كنندگان از نظرات جمهوري اسلامي - كه تجربهي سي سالهاي را با خود دارد - زياد شدهاند. البته شماها هم قاعدتاً اطلاع داريد، ما هم از كلانش اطلاع داريم؛ زياد مراجعه مي كنند، زياد ميپرسند، در موضوعات مختلف زياد مي خواهند بدانند، كه در جمهوري اسلامي چه چيزي وجود دارد. خب، اين ها را بايد براي آن ها فراهم كرد.
قبلاً دو تا نشست داشتيم يك نشست مربوط به الگوي اسلامي - ايراني پيشرفت بود، يك نشست هم مربوط به عدالت بود؛ كه اگرچه دو موضوع جداگانه هستند، اما در طول همند. كارهاي خوبي انجام گرفته. من مايلم برادران و خواهران اين را بدانند؛ چون در كاري كه از حالا به بعد مي خواهيم نسبت به موضوعِ امشب داشته باشيم، تأثير مي گذارد. بدانيد كار با جديت پيش ميرود. آقاي دكتر واعظزاده اشاره كردند. تفاصيل كارهائي كه شده، بيش از آن مقداري است كه حتّي ايشان به عنوان گزارش گفتند؛ چون بناي بر اختصار داشتند. كارهاي جدي خوبي شده. بخصوص اين مركزي كه براي الگوي اسلامي - ايراني پيشرفت تشكيل شد، با كمك محققين مشغول كارهاي بسيار خوبي است. در واقع اين جلسات هر كدام بذري را در يك سرزمين مستعدي ميپاشد. آبياري اين سرزمين به عهده ي عواملي است كه بعضي تا حالا تمهيد شدهاند، بعضي هم در فكر هستيم كه ان شاء الله تمهيد بشوند. البته فضاي عمومي جامعه هم كمك ميكند تا ببالد. ما خيلي عجله هم نداريم. البته مايليم كارها سريع پيش برود - يعني با تنبلي و عقبماندگي و اين ها هيچ موافق نيستيم - اما شتابزدگي در كار نيست. ما نمي خواهيم شتابزده كار كنيم؛ مي خواهيم كار، متين، عميق، ماندگار، قابل عرضه و قابل دفاع از آب دربيايد. ان شاء الله اين جلسات - هم اين جلسه، هم دو جلسهي قبلي - اين نقش را ايفاء خواهد كرد؛ من يك اطميناني به اين معنا دارم.
مسئلهي زن و خانواده براي كشور، جزو مسائل درجهي يك است. دوستان، خانمها و آقاياني كه آمدند صحبت كردند، اين معنا را ثابت كردند. هيچ لزومي ندارد كه ما بيش از آنچه شما گفتيد و خيلي وسيع و خوب بيان كرديد، چيزي بگوئيم. خود اين بيانات نشان داد كه مسئله بسيار مهم است. اولاً نقش و سهم بانوان در نظام، يك نقش فوقالعاده و ممتاز است؛ همچنان كه در اصل انقلاب، نقش بانوان ممتاز بود. حالا شايد جوآن هاي عزيزي كه در جلسه هستند و در دوران مبارزات نبودند يا در دوران انقلاب نبودند، نميدانند آنجا چه اتفاقي افتاد؛ جز از طريق گزارش هائي كه همهاش هم متأسفانه ناقص است. همهي گزارشهائي كه از دوران مبارزه و دوران انقلاب بيرون آمده، گزارش هاي ناقص و يكجانبه و كوتاه است. يك كار بزرگي هم در اين زمينه داريم، كه اگرچه جزو انديشه هاي راهبردي نيست، اما جزو كارهاي راهبردي است و ان شاء الله بايد دنبال شود. آن كساني كه سابقه دارند، ميدانند كه زنان، هم در دوران مبارزه نقش داشتند، هم بخصوص در همان دوران انقلاب - يعني آن يك سال و نيمي كه حركت انقلابي عمومي شروع شد - نقش داشتند. زنان يك نقش مؤثر و بي جايگزين داشتند؛ كه اگر نبودند زنان توي اين اجتماعات، بلاشك اين اجتماعات عظيم و اين تظاهرات عظيم، آن اثر را نمي بخشيد؛ علاوه بر اينكه در بعضي جاها مثل مشهد ما، اصلاً شروع اين تظاهرات، از زنان شد. يعني اولين حركت عمومي مردمي، يك حركت زنانه بود. البته مورد تعرض پليس هم قرار گرفتند. بعد از آن بود كه حركت هاي مردانه راه افتاد. هم در مبارزات اينجور بود، هم در ايفاي نقش در تشكيل نظام، هم در دوران بسرعت پديد آمدهي بعد از تشكيل نظام؛ يعني دوران جنگ، دوران محنت، دوران امتحان سخت؛ «حتّي اذا ضاقت عليهم الأرض بما رحبت».(1) اوضاع و احوال در دوران جنگ سخت شد. حالا بعضي ها جنگ را از تلويزيون و راديو و اين ها ميشنفتند، بعضيها با جسم و جان و تنِ خودشان توي ميدان جنگ بودند. اين گزارش هاي پر از حماسه و شور كه از جنگ داده مي شود، همهاش هم درست است - من چون خيلي از اين كتاب هاي مربوط به خاطرات رزمندگان را ميخوانم، مي دانم همهي اين ها درست است - آن شور و شوق و آن عشق به مجاهدت و شوق به شهادت و عدم بيم از مرگ و اين ها، همهاش هميني است كه توي گزارشها هست و درست است؛ ليكن نگاه كلان به جنگ، يك نگاه كاملاً محنتبار بود. خب، آن گرداني كه جلو با شوق و ذوق دارد مي جنگد، او كه نمي داند توي قرارگاه اصلي نسبت به مجموعهي جبهه چه حالتي وجود دارد، چه ضعف هائي هست، چه نگرانيها و دغدغه هاي جدياي هست؛ و پشت سر قرارگاه اصلي، در سطح كلان، در كشور، چه كمبودهائي، چه دلهره هائي وجود دارد. دوران سختي بود. در اين دوران سخت، نقش زنان، يك نقش فوق العاده بود؛ نقش مادران شهدا، نقش همسران شهدا، نقش زنان مباشر در ميدان جنگ، در كارهاي پشتيباني و بعضاً بندرت در كارهاي عملياتي و نظامي - كه من بخش كارهاي پشتيبانياش را خودم از نزديك در اهواز ديدم - يك نقش فوقالعاده بود. زنها حتّي در بخشهاي نظامي هم فعال بودند؛ همين نوشتهي خانم حسيني - دا - اين را نشان ميدهد. اين ها يك مجموعه ي كاري است كه واقعاً با هيچ معياري، با هيچ ترازوئي قابل اندازهگيري نيست. مادر، مادر شهيد، مادر دو شهيد، مادر سه شهيد، مادر چهار شهيد؛ شوخي نيست؛ اين ها به زبان آسان مي آيد. بچهي انسان سرما ميخورد، دو تا سرفه مي كند، چقدر نگران مي شويم؟ يك بچهي انسان برود كشته بشود، دومي برود كشته بشود، سومي برود كشته بشود؛ شوخي است؟ و اين مادر با همان احساسات مادرانهي سالم و جوشان و پرفوران، آنچنان نقشي ايفاء كند كه صد تا مادر ديگر تشويق بشوند بچه هاشان را بفرستند ميدان جنگ. اگر اين مادرها آن وقتي كه جنازه ي بچه هاشان ميآمد يا حتّي نميآمد، آه و ناله ميكردند، گله ميكردند، يقه چاك ميزدند، اعتراض به امام و اعتراض به جنگ مي كردند، مطمئناً جنگ در همان سال هاي اول و در همان مراحل اول زمينگير مي شد. نقش مادران شهدا اين است.

همسران صبور شهدا، زنهاي جوان، شوهران جوانِ خودشان را در آغاز زندگي شيرين خانوادگي مورد آرزو از دست بدهند. اولاً راضي بشوند اين شوهر جوان بلند شود برود جائي كه ممكن است برنگردد؛ بعد هم شهادت او را تحمل كنند؛ بعد هم افتخار كنند، سرشان را بالا بگيرند. اين ها آن نقشهاي بيبديل است. بعد آنچه كه تا امروز ادامه دارد، همسري با جانبازان است. خانم هائي رفتند همسر جانبازان شدند. يك مرد ناقصِ معيوبِ احياناً بداخلاقِ به خاطر وضع جسمي يا اختلالات ناشي از موجگرفتگي و غيره را انسان به عنوان يك متعهد و يك مسئول، داوطلبانه و بدون هيچ اجباري برود پذيرائياش را به عهده بگيرد، خيلي فداكاري كرده است. يك وقت شما ميگوئيد من ميآيم روزي دو ساعت از شما پذيرائي مي كنم. خب، هر روزي كه شما ميرويد، او از شما تشكر ميكند. يك وقت هست كه نخير، شما خودتان را به عنوان همسر او توي خانهي او ميگذاريد؛ شديد بدهكار! يعني طبيعت كار اين است كه بايد شما اين كار را بكنيد. اين ها اين فداكاري را كردند. اصلاً نمي شود نقش زنان را محاسبه كرد.
و من اقرار كنم، اعتراف كنم؛ اول كسي كه اين نقش را فهميد، امام بزرگوار ما بود - مثل خيلي چيزهاي ديگري كه اول او فهميد، در حالي كه هيچكدام از ماها نميفهميديم - همچنان كه امام نقش مردم را فهميد. امام تأثير حضور مردم را درك كرد، آن وقتي كه هيچ كس درك نميكرد. بزرگاني با يك تعبيرات زشتي به ما ميگفتند كه شما فكر مي كنيد با همين مردم مي شود كار بزرگي انجام داد؟! آنچنان با تحقير حرف ميزدند، كأنه اصلاً انسان نيست آن كسي كه به او اشاره مي كنند! امام نه؛ امام قدر مردم را دانست، مردم را شناخت، توانائي هاي آن ها را درك كرد، كشف كرد، فراخوان داد. امام چون صادق بود، چون سخن از آن دل پاكِ بزرگِ نوراني بيرون ميآمد، اثر گذاشت؛ لذا همه آمدند توي ميدان. آن روزي كه روز تشكيل كميته بود، از همهي قشرها آمدند توي كميته؛ دانشجو آمد، استاد آمد، طلبه آمد، عالم طراز بالا آمد، مردم كوچه و بازار آمدند؛ آمدند عضو كميته شدند. آن روزي كه نوبت جنگ شد، همه به دستور امام رفتند داخل ميدان جنگ شدند. آن روزي كه امام در اواخر عمرش فرمود بايد برويد، بسازيد، درست كنيد - استغناء - آمدند وارد ميدان سازندگي شدند. آن راهگشائي ها تا امروز هم ادامه دارد. به نظر من الان هم هرچه ما داريم پيش ميرويم، ضرب دست امام است. ايشان آنچنان اين گوي را محكم پرتاب كرده، كه حالا حالاها امثال بنده بايد دنبالش بدويم. اين مردم حركت كردند. نسل به نسل هم دارد دست به دست مي شود.
امام در زمينهي زن هم همين جور بود. امام نقش زنان را فهميد؛ والّا بودند بزرگاني از علما كه ما با اين ها بگومگو داشتيم، كه اصلاً زن ها در تظاهرات شركت بكنند يا نكنند! آن ها ميگفتند زنها در تظاهرات شركت نكنند. آن حصار محكمي كه انسان به او تكيه ميداد، خاطرجمع مي شد، تا بتواند در مقابل اينجور نظراتي كه از مراكز مهمي هم ارائه مي شد، بايستد، حصار رأي امام و فكر امام و عزم امام بود. رحمت خداي متعال تا ابدالآبدين بر اين مرد بزرگ باد.
به هر حال نقش زنان، يك نقش بيبديلي است. پس خود اين نقش، اقتضاء ميكند؛ چون آينده دارد. تازه از عمر انقلاب، سي و دو سال گذشته. سي دو سال براي يك انسان هم عمر جواني است، چه برسد براي يك تاريخ. اين نظام الهي بايد صدها سال عمر كند. ما هنوز در اول جواني اش هستيم. آينده احتياج دارد به اين حضور زنانه در مجموعهي حضور ملي. پس بايستي ما راجع به مسئله ي زن و حفظ اين ظرفيت كه در جامعه ي ما وجود دارد، تلاش كنيم. اين دليل اول است براي اينكه بايد به مسئله ي زن بپردازيم. دليل دوم، مسئلهي خانواده است. گويندگان محترمِ امشب درباره ي خانواده بسيار بحث هاي خوبي كردند. حقيقتاً بحث ها خوب بود. من اگر بخواهم داوري كنم، خواهم گفت كه متوسطِ بحث ها از سطح خوب بالاتر بود؛ حرف هاي درست، آمارهاي خوب، استنباط هاي خوب، استنتاج هاي خوب، از زواياي مختلف. يك قضيه ي چند بعدي را، از هر بعدي، يك صاحبنظري، يك انديشمندي بررسي كرد. نورافكنها را انداختيد به پيكرهي اين موضوع حساس و مهم. انسان مي تواند اين زوايا را ببيند. ما واقعاً استفاده كرديم.
بنابراين مسئلهي خانواده، مسئله ي بسيار مهمي است؛ پايهي اصلي در جامعه است، سلول اصلي در جامعه است. نه اينكه اگر اين سلول سالم شد، سلامت به ديگرها سرايت ميكند؛ يا اگر ناسالم شد، عدم سلامت به ديگرها سرايت مي كند؛ بلكه به اين معناست كه اگر سالم شد، يعني بدن سالم است. بدن كه غير از سلول ها چيز ديگري نيست. هر جهازي، مجموعهي سلول هاست. اگر ما توانستيم سلول ها را سالم كنيم، پس سلامت آن جهاز را داريم. مسئله اينقدر اهميت دارد.
جامعهي اسلامي، بدون بهرهمندي كشور از نهاد خانواده ي سالم، سرزنده و بانشاط، اصلاً امكان ندارد پيشرفت كند. بالخصوص در زمينههاي فرهنگي و البته در زمينه هاي غير فرهنگي، بدون خانواده هاي خوب، امكان پيشرفت نيست. پس خانواده لازم است. حالا نقض نشود كه شما مي گوئيد در غرب خانواده نيست، پيشرفت هم هست. آنچه كه امروز در ويراني بنياد خانواده در غرب روزبهروز بيشتر دارد نمودارهايش ظاهر مي شود، اين ها اثرش را خواهد بخشيد؛ هيچ عجلهاي نبايد داشت. حوادث جهاني و حوادث تاريخي اينجور نيست كه زودبازده و زوداثر باشد؛ اين ها بتدريج اثر خواهد گذاشت؛ كما اينكه تا حالا هم اثر گذاشته. آن روزي كه غرب به اين پيشرفت ها دست پيدا كرد، در آنجا هنوز خانواده سر جاي خودش بود؛ حتّي مسئلهي جنسيت با همان رعايت هاي اخلاقي جنسي - البته نه به شكل اسلامي، بلكه به شكل خاص خودش - وجود داشت. اگر كسي با معارف غربي آشنا باشد، هم در اروپا و هم بعداً در آمريكا اين را ميبيند و مشاهده مي كند. اين مسئلهي رعايت هاي اخلاقي دو جنس نسبت به يكديگر، مسئلهي حيا، پرهيز از تهمت، اين ها چيزهائي بود كه آن روز وجود داشت. اين بيبندوباريها و اباحيگريها بتدريج در آنجا به وجود آمده. آن روز يك زمينه هائي فراهم شد و به اينجا رسيد. وضع امروز هم فرداي بسيار تلخ و سختي را براي آن ها رقم مي زند. اين هم جهت دوم.
جهت سوم هم اين است كه در اين سي و دو سال، مسئله ي زن از نظر جبهه ي دشمنان ما، در يكي از بالانشين هاي جدول اعتراضها به ماست. از اول انقلاب روي مسئلهي زن تكيه كردند، به ما اعتراض كردند، در رديف تروريسم و در رديف نقض حقوق بشر قلمداد كردند. هنوز هيچ خبري هم نبود. معلوم هم نبود كه جامعهي اسلامي با جنس زن چه كار خواهد كرد. آن ها شروع كردند كه اسلام عليه زن است، اسلام چنين است. البته اين مسئله تا امروز هم ادامه دارد. خب، ما در اين زمينه بايستي مواجهه كنيم، مقابله كنيم. افكار عمومي جهان را نمي شود دستكم گرفت. همه كه مغرض نيستند، همه كه خباثت ندارند؛ خباثت مال يك عده ي خاص است، مال سياستگران و سياستسازان و برنامه ريزان و اين هاست؛ ما نبايد اجازه بدهيم كه عامهي مردم دچار اين اغواي بزرگ قرار بگيرند؛ لذا بايد وارد شويم.
البته اين را هم بگوئيم؛ غرب رندانه از زير بار طرح مسئلهي خانواده در مي رود. توي همهي بحث هائي كه اين ها مي كنند، بحث زن هست، اما اصلاً بحث خانواده نيست. خانواده، نقطهي ضعف غرب است. مسئلهي زن را مطرح مي كنند، اما اصلاً اسم خانواده را نمي آورند؛ با اينكه زن از خانواده جدا نيست. بنابراين رسيدن به اين مسئله، لازم است.
خب، اين جلسه هم كه خيلي خوب بود. آنچه كه ما در اين جلسه فهميديم، علاوه بر استفادهاي كه از محتواي مطالب دوستان كرديم، مهم اين بود كه فهميديم در حوزهي زن و خانواده، از لحاظ علمي - كارشناسي، كارهاي بر زمين مانده الي ماشاء الله داريم. اينقدر كار بر زمين مانده داريم كه بعضي از همين پيشنهادهائي كه دوستان كردند - كه مركزِ چنيني تشكيل شود، مركزِ چناني تشكيل شود - همهاش درست است؛ بايد واقعاً بشود. البته ما قبلاً با دوستاني كه در دفتر هستند، آقاي واعظ زاده و ديگران، دربارهي ادامه ي كار اين نشست در مورد مسئله ي زن و خانواده صحبت كرديم؛ كارهائي در ذهن دارند. هم در زمينه ي مسائل نظريه پردازي كارهاي مهمي ان شاء الله انجام خواهد گرفت، هم در زمينه ي گفتمانسازي، و هم در زمينهي نزديك كردن اين گفتمان به اجرا؛ كه البته اگر به صورت گفتمان در آمد، اجراي آن ديگر كار دشواري نيست. يعني همان اشكالاتي كه به مجلس و شوراي نگهبان و دولت و غيره دارند، همهي آن ها برطرف مي شود. گفتمان يك جامعه مثل هواست، همه تنفسش مي كنند؛ چه بدانند، چه ندانند؛ چه بخواهند، چه نخواهند. بايد اين گفتمان سازي انجام بگيرد؛ كه البته نقش رسانه ها و بالخصوص نقش روحانيون و نقش بزرگان و اساتيد دانشگاهي حتماً نقش بارز و مهمي است.
خب، ما بايد در اين زمينه، خلأهاي نظري را پر كنيم. نتيجه اين خواهد شد كه سرمايه گذاري پژوهشي در حد طاقت لازم است؛ اين را ما تصديق ميكنيم. ما با مراجعهي به مقالههاي دوستان - كه چكيدهي مقاله ها و خود مقاله ها را قبلاً به من دادند، من هم يك مروري كردهام - به اين نتيجه ميرسيم كه بايستي مجموعهي نظام، سرمايهگذاري مهمي در حد طاقت و امكانات خود در زمينهي پژوهش در اين مسئله بكند.
دوم بررسي و نقد نظريههاي رائج دنيا، بدون انفعال. اين مسئلهي بدون انفعال، خيلي مسئلهي مهمي است. البته من امشب از اولين سخنران كه مطالبي را بيان كردند، تا آخر، اين روح را ديدم؛ ديدم نگاه، نگاه انتقادي است به وضعي كه در غرب در مورد زن و بخصوص در مورد خانواده وجود دارد. البته انتقادهائي كه شما به غرب كرديد، بيشتر در زمينهي خانواده بود؛ اما عقيدهي من اين است كه بيشترين جريمهي غرب در مسئلهي زن و خانواده، در نگاهش به زن است؛ و اين را با يك جمله و دو جمله نمي شود توصيف كرد. بزرگترين ضربه و اهانت به كرامت زن را همين سياست غربي دارد انجام مي دهد. همين فمينيست هاي افراطي هم - كه خب، لايههاي متعددي دارند - من حيث لايشعر دارند به زن ضربه ميزنند. حالا من حيث لايشعر كه مي گوئيم، نگاه خوشبينانه است - يعني اين هائي كه دستاندركارند، ظاهراً نمي فهمند چه كار دارند مي كنند - احتمال دارد سياستگذاراني، برنامهريزاني در پشت صحنه هستند كه آن ها ميفهمند دارند چه كار مي كنند؛ كمااينكه اين احتمال در همان پروتكل هاي صهيونيسم كاملاً پيش بيني شده. يعني ضايع كردن جنس زن و او را مظهري براي استفاده ي شهواني مرد قراردادن، در مواد آن پروتكل ها هست. حالا ممكن است كسي در اعتبار و صحت سند آن پروتكل خدشه كند، ليكن وقتي آدم دستگاه صهيونيسم و شبكهي تبليغاتي صهيونيسم را ملاحظه ميكند، مي بيند عملاً همين كار را مي كنند؛ حالا اگر هم برايشان واجب نشده، به نحو مستحب دارند انجام ميدهند؛ ملتزمند اين كار را بكنند، و دارند مي كنند. زن را ضايع مي كنند. يعني آنچنان رسم و عرف و عادتِ لايتخلف شده كه كساني جرأت نمي كنند برخلاف آن رفتار كنند. در يك مجلس رسمي، يك مرد بايد با لباس رسمي بيايد؛ پاپيون بزند، يقهاش بسته باشد، آستينش هم تا سر مچ باشد؛ نه اجازه دارد شلوارك بپوشد، نه اجازه دارد تيشرت بپوشد؛ اما يك خانم در همان جلسه ي رسمي، حتماً بايستي بخش هاي مهمي از بدنش عريان باشد؛ اگر پوشيده ي كامل بيايد، محل اشكال است؛ اگر بدون جذابيتها بيايد، محل اشكال است؛ اگر آرايش نكرده بيايد، محل اشكال است! اين شده عرف. افتخار هم مي كنند. در غرب، بخصوص در آمريكا و در شمال اروپا - كشورهاي اسكانديناوي - مراكز مهمي وجود دارد كه اصلاً بناي كارش بر عرضهي جنسي زن در مقابل مرد است؛ در روزنامه ها و مجلات هم تبليغ مي شود، هيچ كس هم اعتراض نمي كند! اين شده عرف، اين شده عادت. چه ضربهاي براي زن از اين بالاتر؟ الگو درست كردن براي زنان به اين شكل - زنانِ خودشان را ميگويم، و كشورهائي كه دنبالهرو آن هايند، نه زنان ما را - يكي از بزرگترين ضربههائي است كه دارند ميزنند. بنابراين نبايد در مقابل اين فرهنگ غلط انفعال داشت. غرب در قضيهي زن و خانواده، در يك گمراهي و ضلالت عميقي به سر ميبرد. فقط خانواده نيست؛ بلكه در مورد شخصيت زن، هويت زن، غرب در يك گمراهي عجيبي است.
ما بايد در اين بررسيها، از دارائيهاي علمي خودمان - كه كم هم نيست - استفاده كنيم. دهها نظريه و الگوي مترقي در همين زمينهي زن و خانواده مي شود استخراج كرد. اين ها نظريهپردازي بشود، تئوريزه بشود، با جوانبش، با اجزايش، تدوين بشود و ارائه بشود. اين ها كارهاي ميانمدت و بلندمدتي است كه حتماً بايستي انجام بگيرد. تعاليم ناب و مترقي اسلام در قرآن و حديث بايد مورد استفاده قرار بگيرد.
البته من يك چند تا يادداشت اينجا نوشتهام، اما هم وقت كم است، هم خيلي از حرف ها همين جا زده شد؛ بنابراين نيازي نيست كه حالا بنده هم آن ها را تكرار كنم. از مجموع اين چيزهائي كه من نوشتم، آنچه كه مايلم اينجا عرض كنم، اين است كه فيالجمله نگاه اسلام به زن - به حيث جنس - يك نگاه فوقالعاده متعالي است. به نظر من خيلي از اين مشكلات مربوط به بانوان، ناشي است از مشكلات حيات جمعي خانواده، به حيثي كه زن در آن محور است. ما خلأهاي قانوني و عادتي و سنتي عجيب و فراواني داريم. گاهي اوقات خانمهائي با ما تماس ميگيرند - يا از مجلس، يا از حوزه، يا از مراجعات گوناگون مردمي، يا از مراكز ديگر - و مشكلاتشان را ميگويند؛ اين مشكلات عمدتاً مربوط مي شود به مشكلات داخل خانواده. اگر زن داخل خانواده امنيت رواني داشته باشد، امنيت اخلاقي داشته باشد، آسايش داشته باشد، سَكَن داشته باشد، حقيقتاً شوهر براي او لباس محسوب شود - همچنان كه او لباس شوهر است - و همچنان كه قرآن خواسته، مودّت و رحمت بين اين ها باشد، و اگر «و لهنّ مثل الّذي عليهن»(2) در خانواده رعايت شود - اين چيزهائي كه اصول كلي و اساسي است - آنگاه مشكلات بيرون خانواده براي زن قابل تحمل خواهد شد؛ اصلاً بر اين ها فائق ميآيد. اگر زن در آسايشگاه خود، در سنگر اصلي خود، بتواند مشكلات خودش را كاهش بدهد، بلاشك در عرصهي اجتماع هم خواهد توانست.
هم در مسئلهي خود زن، هم در مسئلهي خانواده، اسلام حرفهاي جالب، برجسته و مهم دارد. اولاً نگاه اسلام به جنسيت، يك نگاه درجهي دو است؛ نگاه اول و درجهي يك، حيث انسانيت است؛ كه در آن، جنسيت اصلاً نقشي ندارد. خطاب، انسان است. البته «يا ايّها الّذين ءامنوا» است، «يا ايّها الّذين ءامنّ» نيست؛ يعني صيغه ي ء امنوا، صيغهي مردانه است، نه صيغهي زنانه؛ اما اين به هيچ وجه به معناي اين نيست كه در اين خطاب، مرد بر زن ترجيح دارد؛ اين ناشي از عوامل ديگر است؛ آن عوامل هم براي ما روشن است. حالا نمي خواهيم وارد آن بشويم كه چرا ما مثلاً در زبان فارسي جمعيت را مي گوئيم مردم؛ از مرد مي گيريم، نمي گوئيم زنُم؛ در انگليسي «HUMAN»، چرا «MAN»؟ اين نشانهي اين نيست كه غلبه ي فرهنگ مردانه اين را به وجود آورده و در لغت يك چنين تصرفي كرده؛ نه، اين يك عوامل ديگري دارد. بالاخره در داخل خانواده، مرد نماي بيروني است، زن نماي داخلي است. بخواهيد يك خرده ذوقيتر بگوئيد، مرد پوست بادام است، زن مغز بادام است. از اين قبيل تعبيرات مي شود كرد. مرد ظاهرتر است، ساختمان او اينجوري است؛ خداي متعال او را براي اين كار ساخته و پرداخته، زن را براي يك كار ديگري؛ بنابراين بروز و ظهور و نمايش و نمودداشتن در مرد بيشتر است؛ به خاطر همين خصوصيات، نه به خاطر ترجيح. اما در زمينهي مسائل اصلي انسان - كه مربوط به انسان است - زن و مرد هيچ فرقي ندارند. خب، شما ببينيد در تقرب الي الله، يك زني مثل حضرت زهرا، مثل حضرت زينب، مثل حضرت مريم هستند؛ رتبه شان، رتبههاي فوق تصور امثال ماهاست. در آيهي شريفه ي سورهي احزاب، زن و مرد هيچ فرقي با هم ندارند؛ شايد اصلاً اين هم به خاطر همين است كه خواستند آن تصورات جاهلي مربوط به زن را بكوبند «انّ المسلمين و المسلمات و المؤمنين و المؤمنات و القانتين و القانتات و الصّادقين و الصّادقات و الصّابرين و الصّابرات و الخاشعين و الخاشعات و المتصدّقين و المتصدّقات و الصّائمين و الصّائمات و الحافظين فروجهم و الحافظات و الذّاكرين الله كثيرا و الذّاكرات». از اسلام تا ذكر، يك فاصله اي است. يك سلسله مدارك متدرّجي هم وجود دارد. آدم در اين تعبيرات دقت كند، اين را پيدا ميكند. «اعدّالله لهم مغفرة و اجرا عظيما».(3) همه جا مرد، زن مردِ خاشع، زنِ خاشع؛ مردِ متصدق، زن متصدق؛ با هم هيچ فرقي ندارند.
در سورهي مباركهي آلعمران، بعد از آن «ربّنا»ها ميگويد «فاستجاب لهم ربّهم انّي لا اضيع عمل عامل منكم من ذكر او انثي بعضكم من بعض»(4). مرد و زن هيچ تفاوتي ندارند. حتّي يك جا براي كوبيدن همين انديشههاي جاهلي كه عرض كردم، زن را از مرد بالا ميكشد؛ كه يك چنين حالتي را جز در مورد اشخاص، انسان در قرآن ديگر پيدا نمي كند «ضرب الله مثلا للّذين كفروا امرأت نوح و امرأت لوط».(5) نمودار كفار، اين دو تا زنند «امرأت نوح و امرأت لوط». نه نمودار براي زنها؛ نه، براي زن و مرد. «كانتا تحت عبدين من عبادنا صالحين فخانتاهما»(6) تا آخر. «و ضرب الله مثلا للّذين ءامنوا امرأت فرعون»؛ خداي متعال اينجا هم براي مؤمنين دو تا زن را اسم مي آورد. حالا شما ببينيد از اول تاريخ تا آخر دنيا، چه تعداد مؤمن، اعم از بزرگان، صلحا، اولياء، انبياء آمدند و رفتند. وقتي مي خواهد براي اين ها يك نمودار، يك مجسمه، يك نماد معرفي كند، دو تا زن را معرفي ميكند يكي «امرأت فرعون» - اذ قالت ربّ ابن لي عندك بيتا في الجنّة و نجّني من فرعون و عمله»(7) تا آخر - دوم «و مريم ابنت عمران الّتي احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا و صدّقت بكلمات ربّها».(8) اصلاً چيز عجيبي است. بنابراين جنسيت يك امر ثانوي است، يك امر عارضي است؛ در كاركردهاي زندگي معنا پيدا ميكند، در سير اصلي بشر هيچ تأثيري ندارد و معنائي پيدا نميكند. حتّي كارهايشان با هم متفاوت است. «جهاد المرأة حسن التّبعّل»؛(9) يعني ثواب مجاهدت آن جواني را كه رفته توي ميدان جنگ و جان خودش را كف دستش گرفته، به خاطر اين كار، به اين زن مي دهند؛ چون اين كار هم زحمتش كمتر از آن نيست. البته شوهرداري خيلي سخت است. با توقعاتشان، با انتظاراتشان، با بداخلاقيهاشان، با صداي كلفتشان، با قد بلندترشان؛ خب، زني بتواند با اين شرائط، محيط خانه را گرم و گيرا و صميمي و داراي سكينه و آرامش - سَكَن - قرار بدهد، خيلي هنر بزرگي است؛ اين واقعاً جهاد است؛ اين شعبهاي از همان جهاد اكبري است كه فرمودهاند؛ جهاد با نفس است.
حالا در مورد خانواده، حرف خيلي زياد است. مسئلهي همسري، مسئله ي مادري، اين ها همهاش بايد تفكيك شود. زن در خانواده يك نقش همسري دارد؛ اين نقش همسري، فوقالعاده است؛ ولو اصلاً مادري اي وجود نداشته باشد. فرض كنيد زني است؛ يا مايل نيست به زايمان، يا به هر دليلي امكان زايمان برايش وجود ندارد؛ اما همسر است. نقش همسري را نبايد دستكم گرفت. ما اگر مي خواهيم اين مرد در داخل جامعه يك موجود مفيدي باشد، بايد اين زن در داخل خانه همسر خوبي باشد؛ والّا نمي شود.
ما در دوران مبارزه و بعد از دوران مبارزه، دوران پيروزي انقلاب، آزمايش كرديم؛ مرداني كه همسران همراه داشتند، هم در مبارزه توانستند پايدار بمانند، هم بعد از انقلاب توانستند خط درست را ادامه بدهند. البته عكسش هم بود. من گاهي به اين دخترها و پسرهائي كه ميآمدند خطبهي عقدشان را ميخواندم - آن وقت هائي كه مي خواندم؛ حالا كه توفيق ندارم – مي گفتم خيلي از خانم ها هستند كه شوهرهاشان را اهل بهشت مي كنند؛ خيلي خانم ها هم هستند كه شوهرانشان را اهل جهنم مي كنند؛ دست آن هاست. البته مردها هم عيناً همين نقش را دارند. در باب خانواده، نقش مردها را هم بايستي ناديده نگرفت. بنابراين نقش همسري، يك نقش بسيار مهمي است. بعد هم نقش مادري است؛ كه خب، اينجا مفصل بياناتي كردند و خيلي بحث زياد است.
از جملهي مسائلي كه مطرح مي شود، مسئلهي اشتغال بانوان است. اشتغال بانوان از جملهي چيزهائي است كه ما با آن موافقيم. بنده با انواع مشاركت هاي اجتماعي موافقم؛ حالا چه از نوع اشتغال اقتصادي باشد، چه از نوع اشتغالات سياسي و اجتماعي و فعاليت هاي خيرخواهانه و از اين قبيل باشد؛ اين ها هم خوب است. زن ها نصف جامعهاند و خيلي خوب است كه اگر ما بتوانيم از اين نيمِ جامعه در زمينه ي اينگونه مسائل استفاده كنيم؛ منتها دو سه تا اصل را بايد نديده نگرفت. يك اصل اين است كه اين كار اساسي را - كه كارِ خانه و خانواده و همسر و كدبانوئي و مادري است - تحتالشعاع قرار ندهد. مي شود هم. به نظرم ميرسد مواردي داشتيم كه خانمهائي اينطور عمل ميكردند. البته يك قدري به آن ها سخت مي گذرد؛ هم درس خواندند، هم درس دادند، هم خانهداري كردند، بچه آوردند، بزرگ كردند، تربيت كردند. پس ما با آن اشتغال و مشاركتي كاملاً موافق هستيم كه به اين قضيهي اصلي ضربه و صدمه نزند؛ چون اين جايگزين ندارد. شما اگر بچهي خودتان را در خانه تربيت نكرديد، يا اگر بچه نياورديد، يا اگر تارهاي فوقالعاده ظريف عواطف او را - كه از نخهاي ابريشم ظريفتر است - با سرانگشتان خودتان باز نكرديد تا دچار عقده ي [عاطفی] نشود، هيچ كس ديگر نمي تواند اين كار را بكند؛ نه پدرش، و نه به طريق اولي ديگران؛ فقط كار مادر است. اين كارها، كار مادر است؛ اما آن شغلي كه شما بيرون داريد، اگر شما نكرديد، ده نفر ديگر آنجا ايستاده اند و آن كار را انجام خواهند داد. بنابراين اولويت با اين كاري است كه بديل ندارد؛ تعيّن با اين است.
آن وقت همين جا وظيفه اي بر دوش دولت است. بايد به آن خانم هائي كه حالا به هر دليلي، به هر جهتي، با هر ضرورتي، كار تماموقت يا نيمهوقت را قبول كردهاند، كمك بشود تا بتوانند به مسئله ي مادري برسند، به مسئله ي خانه داري برسند. با مرخصيها، با زمان بازنشستگي، با مدت كار روزانه، به نحوي بايستي دولت كمك كند تا اين خانمي كه حالا به هر دليلي آمده اينجا شاغل شده، بتواند به آن قضيه هم برسد.
دومين مسئله، مسئله ي محرم و نامحرم است. مسئله ي محرم و نامحرم در اسلام جدي است. البته بخش عمدهاي از اين قضيهي محرم و نامحرم باز برميگردد به خانواده. يعني چشم پاك و دل بيوسوسه و ريب براي هر يك از زوجين موجب مي شود كه محيط خانواده از طرف او تقويت و گرم شود؛ مثل يك كانون گرمابخشي، محيط را گرم ميكند. اگر آن طرف مقابل هم همين چشم پاك و دل خالي از وسوسه را داشت، طبعاً اين دوجانبه خواهد شد و محيط مي شود محيط كانون خانوادگي گرم و بامحبت. اگر چنانچه نه، چشم خائن، دست خائن، زبان دو وجه، دل بيمحبت و بياعتقاد به همسر و همسري وجود داشت، ولو ظاهرسازيهائي هم باشد، محيط خانواده سرد مي شود.
در مقالات دوستان خواندم كه همين بيرون رفتن ها و همين اشتغالات و اين ها موجب مي شود كه گاهي سوء ظنهاي بيجا به وجود بيايد. ليكن فرقي نمي كند؛ بالاخره اگر سوءظن پيدا شد، چه سوء ظن، مستند درستي داشته باشد، چه نداشته باشد، اثر خودش را مي بخشد؛ مثل گلولهاي است كه از اين لوله بيرون ميآيد؛ اگر توي سينهي كسي خورد، مي كُشد؛ چه اين شخص عامد باشد، چه اشتباهاً دستش رفته باشد روي ماشه. گلوله فرقي نمي گذارد. گلوله نخواهد گفت چون كسي كه من را شليك كرد، عامد نبود، پس من سينه ي اين طرف مقابل را ندرم؛ نه، گلوله ميدرد. اين سوءظن كار خودش را ميكند؛ چه منشأ درستي داشته باشد، چه ناشي از وسواس و مثلاً تصورات و توهماتِ بيجا باشد.
يك نكته هم مسئله ي ازدواج است. ازدواج يك تقدسي دارد از نظر ادياني كه حالا من مي شناسم. من در اين خصوص، تفحص زيادي نكردم. بد هم نيست كه بعضي از دوستانِ آمادهي به كار در اين زمينه تفحص كنند. غالباً مراسم ازدواج، يك مراسم مذهبي است؛ مسيحي ها آن را توي كليسا انجام مي دهند، يهودي ها آن را در كنائسشان انجام ميدهند؛ مسلمآن ها هم اگرچه در مسجد انجام نمي دهند، اما اگر بتوانند، در مشاهد مشرفه، والّا در ايام متبرك ديني و عمدتاً به وسيلهي رجال دين، اين را انجام مي دهند. رجل ديني هم وقتي براي ازداوج نشست، مبالغي دين بيان مي كند. بنابراين صبغه، كاملاً صبغه ي ديني است. ازدواج يك جنبهي قدسي دارد؛ اين جنبهي قدسي را نبايد از آن گرفت. گرفتن جنبهي قدسي به همين كارهاي زشتي است كه متأسفانه در جامعهي ما رائج شده. اين مهريه هاي سنگين به خيال اينكه ميتواند پشتوانهي حفظ خانواده و حفظ زوجيت باشد، تعيين مي شود؛ در حالي كه اينجور نيست. حداكثر اين است كه شوهر از دادن امتناع مي كند، مي برندش زندان؛ يك سال، دو سال زندان مي ماند. در اين اقدام، به زن چيزي نمي رسد؛ او بهرهاي نمي برد، جز اينكه كانون خانوادهاش هم متلاشي مي شود. اينكه در اسلام از حضرت امام حسين (ع) نقل شده كه فرمود ما دخترانمان و خواهرانمان و همسرانمان را جز با مهرالسّنه عقد نكرديم، به خاطر اين است؛ والّا ميتوانستند. اگر امام حسين مي خواست مثلاً با هزار دينار هم عقد بكند، مي توانست؛ لازم نبود مثلاً با پانصد درهم - دوازده و نيم اوقيه - مقيد به اين كار بشود. آن ها مي توانستند، اما كمش كردند. اين كم كردن، با يك محاسبه است؛ اين خيلي خوب است.
يا همين تشريفات زائد ازدواج – خرج هاي زياد، مجالس متعدد - كه واقعاً انسان دلش مي گيرد وقتي مي شنود. اين ها از آن مواردي است كه گفتمان سازي مي خواهد. خانمهاي مؤثر، آقايان مؤثر، اساتيد دانشگاه، روحانيون، بخصوص صدا و سيما و رسانهها بايد در اين زمينهها كار كنند؛ اين را از اين حالت بيرون بياورند.
يك كلمه هم دربارهي نقش مردان عرض كنيم. در خانواده هي گفته مي شود نقش زن. دليلش هم واضح است؛ چون زن در خانواده عنصر محوري است. اما اينجور نيست كه مرد در خانواده وظيفه و مسئوليت و نقشي نداشته باشد. مردهاي بيخيال، مردهاي بي عاطفه، مردهاي عياش، مردهاي قدرنشناس زحمات زن خانه، اين ها به محيط خانه لطمه ميزنند. مرد بايد قدردان باشد. جامعه بايد قدردان باشد. حتماً بايستي بر روي كار زن هاي خانهدار ارزشگذاري ويژه بشود. بعضي ميتوانستند بروند كار بگيرند، بعضي مي توانستند تحصيلات عاليه بكنند، بعضي تحصيلات عاليه هم داشتند - من ديدم زناني را از اين قبيل - گفتند ما مي خواهيم اين بچه را بزرگ كنيم، خوب تربيت كنيم، نرفتيم كار بگيريم. زن نرفته كار بگيرد، آن كار هم زمين نمانده؛ آن ده نفر ديگر رفتند آن كار را گرفتند. بايد از اينجور زني قدرداني شود. در بياناتي كه حضرات فرمودند، اين بود كه مثلاً بيمههائي براي اين ها در نظر گرفته شود. بله، تأمين اقتصاديشان، بيمهشان، بقيهي چيزهائي كه لازم است، بايد در نظر گرفته شود.
فرزندان هم نقش دارند. يكي از مهمترين بخش هاي خانواده، فرزندانند؛ نقش آن ها هم احترام به والدين است. كه ديگر حالا اين هم داستان مفصلي است.
به هر حال از شما تشكر ميكنيم. من از اين جلسه راضي هستم. الحمدلله جلسهي خوبي بود. ان شاء الله خداوند هم از همهي ما راضي باشد و زحماتي كه كشيديد، منظور نظر حضرت بقيةالله (ارواحنا فداه) باشد و كار هم ان شاء الله دنبال شود و دنبال مي شود. يك طرح خوبي هم در زمينهي يك كار بينالمللي در خصوص زن مطرح شد، كه حالا مجال نشد دربارهي آن صحبت كنيم. من آن طرح را ديدم و آن را تأييد مي كنم. از نظرات خانمي هم كه دربارهي مسائل بينالمللي صحبت كردند، مي شود استفاده كرد. خوب است يك كار بينالمللي در زمينهي زنان انجام بگيرد.
خداوند متعال به همهي شماها خير بدهد. پروردگارا! رحمت و فضل و هدايت خودت را بر اين جمع نازل كن. پروردگارا! آنچه گفتيم و شنيديم و انجام داديم و خواهيم داد، براي خودت و در راه خودت و خالصاً و مخلصاً قرار بده. پروردگارا! آن را از ما قبول بفرما. پروردگارا! توفيقات خودت را بر اين جمع و بر همهي ملت ايران و بخصوص بر مسئوليني كه در اين زمينه مسئوليت هاي زيادي دارند، نازل بفرما.
والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته
1) توبه 118
2) بقره 228
3) احزاب 35
4) آلعمران 195
5) تحريم 10
6) تحريم 10
7) تحريم 11
8) تحريم 12
9) كافي، ج 5، ص 9
منبع: سايت رفتر مقام معظم رهبري